مرگ تدریجی

ساخت وبلاگ

همانند یک کشتی که در میان آب‌های دریا در حال غرق شدن است احساس تنهایی می‌کنم.
آسمان به لطافت میبارد و دنیا در آرامش است.
به چشم من اما، گویی همه چیز درحال محو شدن است.
هیچکس ولی از حالم باخبر نیست.
هیچ کس نمیداند حس خلا درونم چگونه به قلبم چنگ می اندازد

مرگ تدریجی...
ما را در سایت مرگ تدریجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tanha012 بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 30 خرداد 1401 ساعت: 0:07

چقد این روزا.... مغزم پره علامت سواله ؟؟؟؟؟؟!!!!! درونم پر از خلا بزرگیه که توش غرق شدم و هر روز داره بزرگتر میشه چقد خستم ولی یه تنه دارم میرم جلو، تنها و بی کس درونم چقد خالیه و چقد خودمو محکم نگه داشتم کی قراره بگذره چی قراره بشه چقد آینده ی پیش روم مبهمه... چرا نباید آیندم مشخص باشه؟ مگه ما باهم به یه راه مشخص درنیومده بودیم... مگه نباید الان میدونستیم چی قراره بشه؟ مگه غیر اینه که تو به راه دو نفره نباید تنها بود؟  و من چقد تنها رها شدم... چقد این یک سال و خورده ای رو تنها و آواره گذروندم، بدون هیچ پشتوانه ای گاها بی صدا میشینم و فقط نگاه میکنم به این حجم از خودبینی دور و بریام که من هیچ کجاش نبودم شایدم حق داشتن، الان همه فقط به فکر خودشون هستن. اونم حق داشت، خرج دوتا خانواده رو میده خب و من هیچ جایی بینشون نداشتم،وظیفش فقط در قبال خانوادش بود فقط درونم پرسیدم پس من کیتم؟ ولی جوابی که میشنیدمو دوست نداشتم یه حس یتیمی خاصی داشتم انگار دلم میخواد زانوهامو بعل کنم و یه گوشه تنها بشینم و برم تو خودم چرا تو این دنیای به این بزرگی نباید بتونی چشم بسته رو کسی حساب کنی چقد خستم چقد درونم تنهاست چقد از تنها دویدن خسته شدم چقد از دادگاه و این بازیا خستم چقد حس تنهایی رنجم میده، اینکه تو این راه دو نفره چقد تنها موندم و یه تنه دارم میرم جلو و هر بار تو هر دلخوریم  با کوچکترین چیزی کنار گذاشته میشم و همچنان مصمم میرم جلو... چرا؟ چرا باید اینجوری باشه؟ چرا باید با وجود تنها گذاشته شدن بازم اینجوری بدو ام؟ چرا فقط من میدوام؟ با چه حقی راحت میتونن آدمو کنار بذارن؟  چرا باید اعتماد کنم با وجود این همه تنها گذاشته شدن؟  چرا باید بعد این همه مدت مرگ تدریجی...ادامه مطلب
ما را در سایت مرگ تدریجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tanha012 بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 30 خرداد 1401 ساعت: 0:07

می‌دانمنیمه‌شب که فکر می‌کنی خوابیده‌امبه پاتوقِ مجازیمان سر می‌‌زنی این نوشته‌ راهمانجا می ‌گذارمتا بفهمی می‌فهممت تا بفهمیبه حرمتِ آمدنتهیچ‌گاهصندوقِ دلخوشیِ پنهانمان راخالی نخواهم گذاشتمخصوصاشب‌ هایی که دلگیر از من می ‌رویمطمئن باش که نیمه‌ شبشعری برای دلجویی از تودر صندوقِ دلخوشیِ پنهانمانخواهی یافتوقتی منخودم را به خواب زده‌امتا بی ‌خبر بیاییو بروی …  مرگ تدریجی...ادامه مطلب
ما را در سایت مرگ تدریجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tanha012 بازدید : 57 تاريخ : دوشنبه 30 خرداد 1401 ساعت: 0:07

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
مرگ تدریجی...
ما را در سایت مرگ تدریجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tanha012 بازدید : 113 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:20

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
مرگ تدریجی...
ما را در سایت مرگ تدریجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tanha012 بازدید : 118 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:20

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ادامه مطلب
مرگ تدریجی...
ما را در سایت مرگ تدریجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tanha012 بازدید : 118 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:20

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ادامه مطلب
مرگ تدریجی...
ما را در سایت مرگ تدریجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tanha012 بازدید : 99 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:20

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
مرگ تدریجی...
ما را در سایت مرگ تدریجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tanha012 بازدید : 118 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 18:20

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ادامه مطلب
مرگ تدریجی...
ما را در سایت مرگ تدریجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tanha012 بازدید : 123 تاريخ : شنبه 19 مرداد 1398 ساعت: 21:08

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
ادامه مطلب
مرگ تدریجی...
ما را در سایت مرگ تدریجی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8tanha012 بازدید : 136 تاريخ : يکشنبه 2 تير 1398 ساعت: 6:16